مقدمه
خانواده متزلزل ، سبب پدید آمدن جامعه متزلزل میشوند . این خانوادهها در حل مشکلات با دشواریهای زیادی مواجه هستند. آستانه تحمل در میان آنها بسیار پایین، و کشمکش و تنش بسیار بالاست. مشکلات توسط اعضا نادیده انگاشته میشود و آنها درصدد یاری رساندن و یا کمک خواستن از یکدیگر نیستند. در حالی که اگر از همان ابتدای انتخاب همسر، دقت بیشتری صورت گیرد و ملاکهای صحیحی برای انتخاب شریک زندگی در نظر گرفته شود، این آسیبها بسیار کمتر میشود. در این مقاله، برخی پیامدهای انتخاب اشتباه و نادرست همسر مورد بررسی قرار میگیرد.
انتخاب همسر
تشکیل زندگی سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری، به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان باید بر اساس معیارهای اصولی و منطقی، همسر آینده خود را انتخاب کند؛ زیرا ازدواج تنها راه مطمئن و مشروع برای بقا جامعه سالم است
کفویت ، اولین اصل مهم انتخاب همسر، و به معنای همسویی در عقاید و اخلاق است؛ چنانکه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «اَنْكِحُوا الأَكْفَاءَ وَ انْكِحُوا مِنْهُمْ: به افراد همسنگ و همشأن خود (از نظر ایمان و اصالت) زن بدهید و با همشأن خود ازدواج کنید». اگر یکی از دو پایه کفویت، یعنی همسویی در اخلاق یا عقاید، استحکام لازم را نداشته باشد؛ ساختمان زندگی دچار تزلزل خواهد شد. این در حالی است که موافق بودن در عقاید و اخلاق، موجب میشود بسیاری از دغدغههای زائد از زندگی بیرون رود و انسان، مشغول چیزی بیش از آنچه مربوط به هدف آفرینش اوست، نگردد.
ایمان و تقوا ، ملاک اصلی انتخاب همسر است؛ زیرا زن و مرد با ایمان و تقوی، از هر جهت برای تربیت فرزندان صالح شایستهترند. زن و شوهر با ایمان میتوانند بر همه مشکلات زندگی، اعم از اقتصادی و روانی غلبه کنند و فرزندان خود را مطابق موازین و برنامههای دینی تربیت کنند. اصالت و شرافت خانوادگی، یعنی خوشنامی، نجابت، پاکیزه بودن، دینداری و بزرگواری نیز از دیگر ملاکهایی است که نقش تعیینکنندهای در تعالی همسران دارد. از این روست که رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «مَن زَوَّجَ کَریمَتَهُ مِن فاسِقٍ فَقَد قَطَعَ رَحِمَهُ: هر کس دختر گرامیاش را به ازدواج مردی گنهکار در آورد، در حقیقت نسل خود را ضایع کرده است». تناسب سنی، عفت و حجاب، حسن خلق، توانایی اداره زندگی، سلامت جسم و روان و نیز درایت و هوشمندی از دیگر ملاکها و معیارهای صحیح و شایسته برای انتخاب همسر است.
آسیبهای انتخاب اشتباه :
۱. سلب آرامش
یکی از رسالتهای اصلی ازدواج، ایجاد آرامش میان زوجین است؛ چنانکه قرآن نیز میفرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا: و یکی از نشانههای (لطف) او این است که برای شما از جنس خودتان جفتی آفرید که در کنار او آرامش یابید». یک ازدواج موفق با پاسخگویی صحیح به نیازهای عاطفی و جنسی انسان و بازداشتن او از گناهان، میتواند ارتباط بهتری میان او و پروردگارش برقرار کند. یاد خدا و ارتباط با او نیز سبب آرامش آدمی میشود.
این در حالی است که وقتی ازدواج بر اساس ملاکهای اشتباه و بدون تحقیق کافی صورت میگیرد، از سویی به نیازهای طرفین نیز به درستی پاسخ داده نمیشود و از سوی دیگر همسران در کنار یکدیگر احساس آرامش نمیکنند و از همراهی و همصحبتی با یکدیگر لذتی نمیبرند؛ بلکه بالعکس هنگامی که در کنار هم قرار میگیرند، یا مشاجره میکنند یا با تحمل یکدیگر فشار سنگینی به روح و روان خود وارد مینمایند. چنین زندگیای همیشه در تنش آشکار یا پنهان است و با تألم روحی زن و مرد، مشکلات دیگری را فراروی زندگی آنها قرار میدهد.
۲. خیانت
یکی از عواملی که به ساختار خانواده آسیب جدی میرساند، روابط خارج از محیط خانواده است. از نظر روانشناسان میان تعارضات زوجین و این نوع روابط ، رابطه معناداری وجود دارد ؛ به طوری که این نوع دوستی ها ، یکی از مهمترین تهدیدها برای ثبات روابط زوجین است. جامعهشناسان و روانشناسان دلایل مختلفی برای این روابط بیان کردهاند که از جمله آنها میتوان به کنجکاوی، تنوعطلبی، مبارزه با ناکارآمدی و کسب اعتماد به نفس، سرگرمی، گریز از واقعیت، مشکلاتی در صمیمیت، انتقام و کنجکاوی اشاره کرد.
۳. آسیبپذیری فرزندان
انتخاب نادرست همسر، بر رفتار فرزندان نیز اثرگذار است. فضای بیروح و بینشاط خانوادگی، گفتمان منفی و رفتارهای تحقیرآمیز و پر تحکم والدین و اعضای خانواده نسبت به یکدیگر و تقویت نیروی گریز از منزل، میتواند سبب تعلق ناپایدار والدین و فرزندان به کانون خانواده و حتی فرار و پناه بردن آنها به کانونهای مجازی و پر خطر شود. در چنین خانوادهای، مشکلات و مسائل جزئی به راحتی به بحران تبدیل، امید به آینده روشن کم و انتقادهای غیرمنصفانه و رفتارهای پر خشونت، جایگزین شیوههای عاطفی و منطقی میشود. کنترل و نظارت ناکافی والدین بر رفتار، تماسها و رفت و آمدهای فرزندان، جایگزین شدن برچسب زدن به جای رفتار خوشبینانه و اعتمادآمیز و کمتوجهی و غفلت نسبت به نیازهای طبیعی فرزندان، بهویژه در دوران نوجوانی، سبب به وجود آمدن نیازهای غیر واقعی و احساسی آنها میشود.
فرزندان از چنین فضایی، امنیت و آرامش دریافت نمیکنند؛ از این روست که دوست دارند بیشتر وقت خود را خارج از خانه و در میان دوستانشان سپری کنند. حضور آنها در جامعه نا امن با ارتباطهای ناسالم و وجود گردابهای انحراف، هم به خودشان و هم به جامعه آسیب میرساند. در چنین فضایی، فرزندان هیچ نگاه مثبتی به آینده و الگوی خوبی برای تشکیل زندگی نخواهند داشت. شاید آنها نیز در آینده دچار مشکل پدران و مادران خود شوند.
۴. طلاق
طلاق عاطفی ، اولین مرحله در فرآیند طلاق و زوال زندگی زناشویی است که دلایل گوناگونی از جمله اختلافات شدید اعتقادی، تفاوتهای شخصیتی، فرهنگی، خانوادگی، تربیتهای متفاوت، خصوصیات شخصیتی ناسازگار و پافشاری دو طرف در به کرسی نشاندن عقیده و نظر خود، سن کم هنگام ازدواج، کار و اشتغال بیش از حد، مشکلات مالی و اقتصادی، اختلاف در زمینه این مسائل ، بیاعتمادی، ناپختگی در نوع رابطه با همسر، اختلاف با خانواده همسر، تأمین نشدن نیازهای عاطفی، نداشتن احساس تعهد و مسئولیت و ... دارد.
این مشکل ارتباطی در سطح کوچک (خانواده)، میتواند در بُعد وسیعتر (جامعه) شیوع و گسترش یابد و روابط انسانی را دچار آسیب کند. با متزلزل شدن بنیان خانواده، بنیانهای اخلاقی و اجتماعی نظام اجتماعی نیز متزلزل شده و جامعه به سوی مشکلات گوناگون سوق داده میشود.
زمانی که هیچ راهحل مسالمتآمیز دیگری وجود نداشته باشد، آخرین راهحل برای توقف خشونتهای خانگی، طلاق است؛ چنانکه در روایت آمده است: «مَا أَحَلَّ اللَّهُ شَيْئاً أَبْغَضَ إِلَيْهِ مِنَ الطَّلاَق: نزد خداوند هیچ چیزِ حلالی مبغوضتر از طلاق نیست». متأسفانه امروزه بیماری طلاق در جامعه بسیار رواج یافته و حالت مسری به خود گرفته است؛ آنگونه که هر سال باید حسرت سال قبل را خورد
انتخابهای احساسی مانند انتخاب در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی که امروزه بسیار رواج یافته و بر اساس منطق و درایت نیست، سبب میشود طرفین ویژگیهای یکدیگر را به خوبی نشناسند. رابطه شکل گرفته بر اساس احساس، قدرت منطقی و معرفتی انسان را کاهش میدهد. توجه به زیبایی چهره، وضعیت اقتصادی و داشتن شغل ثابت به عنوان یک ضرورت حتمی و قطعی، داشتن مدرک تحصیلی بالا، داشتن سلامت جسمی و پرهیز از انتخاب فردی که اگرچه ممکن است دچار معلولیت باشد، اما زندگی عادی و خوبی دارد و نیز انتخاب بر اساس انتخاب والدین و بدون تحقیق کافی، سبب میشود شناخت به معنای واقعی خود صورت نگیرد و زوجین با شناخت کافی با یکدیگر ازدواج نکنند.
نتیجهگیری
در انتخاب همسر به عنوان سنگ زیربنای یک زندگی موفق، باید با دقت عمل نمود. انتخابهایی که بر اساس ملاکهای ناصحیح صورت میگیرد، ممکن است پیامدهایی چون روابط فرا زناشویی، آسیبپذیری فرزندان و طلاق را به دنبال داشته باشد. این پیامدها نه تنها زندگی فردی و خانوادگی همسران را دچار مشکل میکند؛ بلکه در بُعد اجتماعی نیز برای جامعه مشکلآفرین میشود
( خواننده گرامی تمامی موارد گفته شده در این مقاله و سایر مقالات بصورت نسبی میباشد و ممکن است در بعضی موارد فرض خلاف آن صادق باشد ، مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و آموزشی داشته و توصیه روانشناسی یا روانپزشکی تخصصی تلقی نمیشوند و نباید آنها را جایگزین مراجعه به مشاور جهت تشخیص و درمان دانست )